توپ مرواری

خیلی ها ممکن دوره بـرو بـروي تـوپ مـرواري را نديـده باشند . حتماً از پيروپاتالهاي خودشان شنيده اند . اين ديگر چيزي نيست كه من بخوام از تو جیبم در بياورم : عالم و آدم مي دانند كه در زمان «شاه شهيد» تـوپ مـرواري ، تـو تـوي ميـدان "ارگ" شـق و رق روي قنـداقـه اش سوار بود ، برو بر نگاه مي كرد ، بالاي سرش دهل و نقاره مي زدند هر سال شب چهارشنبه سوري دورش غلغله شام مي شد : تا چشم كار مي كرد مخدرات يائسه ، بيوه هاي نروك ور چروكيده ، دخترهاي تازه تازه بالغ شده ، ترشيده هاي حشري يا نا بالغهاي دم بخت از دور و نزديك هجوم مي آوردند و دور اين توپ طواف مي كردند . بطوريكه جا نبود سوزن بيندازي آنوقت آنهائي كه بختشان ياري مي كرد ، سوار لوله توب مي شدند ، از زيرش در مي رفتند يا اينكه دخيل به قنداقه و چرخش مي بستند ، يا اقلاً يكجاي تنشان را بآن مي ماليدند ، نخورد نداشت كـه تـا سـال ديگر بمـرادشـان مـي رسيـدنـد ، زنهـاي نـااميـد اميـدوارمـي شـدنـد ، تـرشيـده هــاي تـرگـل و ورگـل مي شدند ، خانهء بابا مانده ها بخانهء شوهر مي رفتند ، زنهاي نروك هم دو سه تا بچهء دوقلو از سـروكـولشـان بـالا مـي رفـت و بچـه هـايشـان هـي بهـانـه مـي گـرفتنـد كـه : ننـه جـون من نون مي خوام . قراول نگهبان توپ هم تا سال ديگر نانش توي روغن بود : دو تا چشم داشت ، دو تاي ديگر هم قرض مي كرد و توپ را مي پائيد كه مبادا خاله شلخته ها بلندش بكنند و تا دنيا دنياست آنرا وسيلهء بخت گشايي خودشان قرار بدهند
بخشی از توپ مرواری اثر صادق هدایت
با تغییر بعضی کلمات نا مناسب
خیلی ها ممکن دوره بـرو بـروي تـوپ مـرواري را نديـده باشند . حتماً از پيروپاتالهاي خودشان شنيده اند . اين ديگر چيزي نيست كه من بخوام از تو جیبم در بياورم : عالم و آدم مي دانند كه در زمان «شاه شهيد» تـوپ مـرواري ، تـو تـوي ميـدان "ارگ" شـق و رق روي قنـداقـه اش سوار بود ، برو بر نگاه مي كرد ، بالاي سرش دهل و نقاره مي زدند هر سال شب چهارشنبه سوري دورش غلغله شام مي شد : تا چشم كار مي كرد مخدرات يائسه ، بيوه هاي نروك ور چروكيده ، دخترهاي تازه تازه بالغ شده ، ترشيده هاي حشري يا نا بالغهاي دم بخت از دور و نزديك هجوم مي آوردند و دور اين توپ طواف مي كردند . بطوريكه جا نبود سوزن بيندازي آنوقت آنهائي كه بختشان ياري مي كرد ، سوار لوله توب مي شدند ، از زيرش در مي رفتند يا اينكه دخيل به قنداقه و چرخش مي بستند ، يا اقلاً يكجاي تنشان را بآن مي ماليدند ، نخورد نداشت كـه تـا سـال ديگر بمـرادشـان مـي رسيـدنـد ، زنهـاي نـااميـد اميـدوارمـي شـدنـد ، تـرشيـده هــاي تـرگـل و ورگـل مي شدند ، خانهء بابا مانده ها بخانهء شوهر مي رفتند ، زنهاي نروك هم دو سه تا بچهء دوقلو از سـروكـولشـان بـالا مـي رفـت و بچـه هـايشـان هـي بهـانـه مـي گـرفتنـد كـه : ننـه جـون من نون مي خوام . قراول نگهبان توپ هم تا سال ديگر نانش توي روغن بود : دو تا چشم داشت ، دو تاي ديگر هم قرض مي كرد و توپ را مي پائيد كه مبادا خاله شلخته ها بلندش بكنند و تا دنيا دنياست آنرا وسيلهء بخت گشايي خودشان قرار بدهند
بخشی از توپ مرواری اثر صادق هدایت
با تغییر بعضی کلمات نا مناسب
بخشی از توپ مرواری اثر صادق هدایت
با تغییر بعضی کلمات نا مناسب
خیلی ها ممکن دوره بـرو بـروي تـوپ مـرواري را نديـده باشند . حتماً از پيروپاتالهاي خودشان شنيده اند . اين ديگر چيزي نيست كه من بخوام از تو جیبم در بياورم : عالم و آدم مي دانند كه در زمان «شاه شهيد» تـوپ مـرواري ، تـو تـوي ميـدان "ارگ" شـق و رق روي قنـداقـه اش سوار بود ، برو بر نگاه مي كرد ، بالاي سرش دهل و نقاره مي زدند هر سال شب چهارشنبه سوري دورش غلغله شام مي شد : تا چشم كار مي كرد مخدرات يائسه ، بيوه هاي نروك ور چروكيده ، دخترهاي تازه تازه بالغ شده ، ترشيده هاي حشري يا نا بالغهاي دم بخت از دور و نزديك هجوم مي آوردند و دور اين توپ طواف مي كردند . بطوريكه جا نبود سوزن بيندازي آنوقت آنهائي كه بختشان ياري مي كرد ، سوار لوله توب مي شدند ، از زيرش در مي رفتند يا اينكه دخيل به قنداقه و چرخش مي بستند ، يا اقلاً يكجاي تنشان را بآن مي ماليدند ، نخورد نداشت كـه تـا سـال ديگر بمـرادشـان مـي رسيـدنـد ، زنهـاي نـااميـد اميـدوارمـي شـدنـد ، تـرشيـده هــاي تـرگـل و ورگـل مي شدند ، خانهء بابا مانده ها بخانهء شوهر مي رفتند ، زنهاي نروك هم دو سه تا بچهء دوقلو از سـروكـولشـان بـالا مـي رفـت و بچـه هـايشـان هـي بهـانـه مـي گـرفتنـد كـه : ننـه جـون من نون مي خوام . قراول نگهبان توپ هم تا سال ديگر نانش توي روغن بود : دو تا چشم داشت ، دو تاي ديگر هم قرض مي كرد و توپ را مي پائيد كه مبادا خاله شلخته ها بلندش بكنند و تا دنيا دنياست آنرا وسيلهء بخت گشايي خودشان قرار بدهند
بخشی از توپ مرواری اثر صادق هدایت
با تغییر بعضی کلمات نا مناسب

0 Comments:
Post a Comment
<< Home